گودال یادگیری | چرا باید اشتباهات را دوست بداریم؟

سر کلاس این جمله­ ها را زیاد از بچه­ ها می شنیدم:

من بلد نیستم.

چطوری باید انجامش بدم؟

خیلی سخته، نمی­ تونم انجامش بدم.

خسته شدم.

من تو این کار خوب نیستم.

و …

وقتی دانش ­آموزها قرار بود مسئله ­ای حل کنند، به سوال پیچیده­ ای جواب بدهند یا نقاشی بکشند، در حین انجام کار این جمله ها را بارها و بارها تکرار می­ کردند. من هم از آن­ ها می­ خواستم کمی با مسئله کلنجار بروند و زود ناامید نشوند یا اینکه پهلویشان می ­رفتم و بهشان توضیح می­ دادم چه کار کنند.

اما کمی که فکر کردم این مسئله از کجا آب می خورد، فهمیدم بچه­ ها می­ ترسند از اینکه اشتباه کنند. پاسخ اشتباه به پرسشی بدهند، مسئله­ ای را اشتباه حل کنند یا فلان نقاشی را بد بکشند.

همه­ ی ما زیاد شنیده ­ایم که می­ گویند اشتباه کردن یا شکست خوردن فرصت خوبی برای یادگیری است. این در مورد دانش آموزان هم صدق می­ کند. با این وجود اگر معلم هم از اشتباه کردن شاگردش استقبال کند و به او بگوید اشتباه کردن هم بخشی از یادگیری است، احتمال زیاد تاثیر چندانی نخواهد داشت. شاید به همان دلیلی که جو بولر در کتاب ذهن نامحدود می گوید:

در حقیقت، سیستم آموزشی به گونه ای است که دانش آموزان به محض ارتکاب خطا تنبیه می شوند؛ به همین دلیل، برای معلمان دشوار است طرز فکری را القا کنند که می گوید اشتباهات نه تنها برای یادگیری، حتی برای رشد و اتصالات مغزی نیز مفیدند.

دانش آموز در امتحان هایش به ازای هر پاسخ نادرست، نمره ی منفی می گیرد یا در مقابل هر رفتار نادرست، تنبیه می شود. کم کم این موضوع در ذهن دانش ­آموز جای می­ گیرد که برای در امان ماندن از اشتباهات، کمتر ریسک کند.

دانش آموزان باید در معرض تقلا کردن قرار بگیرند، نه اینکه در برابر آن محافظت شوند.

ذهن نامحدود، جو بولر

خب حالا چه کاری از دست ما برمی آید؟

جو بولر در کتاب ذهن نامحدود پیشنهاد جالبی می دهد. برای تشویق دانش آموزان به تقلا کردن، آن ها را با مراحل تقلا کردن آشنا کنیم. مراحل تقلا کردن مثل بالا رفتن از یک پله می ماند. برای اینکه از پایین پله به بالای آن برسیم، ناگزیریم از پله ها یکی یکی بالا برویم. وقتی در آغاز با مسئله ای رو به رو می شویم یا می خواهیم فعالیتی را انجام دهیم پایین پله ها قرار داریم. وقتی مسئله را حل کردیم و به جواب رسیدیم بالای پله ها خواهیم بود. زمانی که از پله ها بالا می رویم باید با مسئله سر و کله بزنیم. حتی ممکن است اشتباه هم کنیم.

هیچ کس دلش نمی خواهد آن شخص پایین پله ها باشد. او به نوعی ترش رو و عصبانی است. آن شخص بالای پله ها هم به نوعی آزاردهنده است؛ زیرا کارش را تمام کرده و به شدت خوشحال به نظر می رسد. من همیشه به بچه ها می گویم: «نیازی نیست اون آدم باشین. اون آدم یه جورایی اعصاب خوردکنه! همون وسط ها باشین! قبول؟»

ذهن نامحدود، جو بولر

علاوه بر مراحل تقلا کردن، جو بولر ایده ی گودال یادگیری اثر جیمز نوتینگهام را هم در کتابش مطرح می کند. جیمز از دانش آموزان می خواهد تصورشان از گودال یادگیری را ترسیم کنند. سپس هر زمان که در حل مسئله یا انجام کاری گیر کردند یاد گودال بیفتند و سعی کنند از آن بیرون بیایند. حتی دانش آموزان می توانند با مشارکت گروهی این مسیر را طی کنند.

می توانند دست یکدیگر را بگیرند و با هم از گودال بیرون بیایند.

ذهن نامحدود، جو بولر

کمکی که معلم می تواند به دانش آموزان کند:

۱ ) از تقلا کردن دانش آموزان (اینکه آن ها در گودال اند) استقبال کند.

۲ ) کار را برایشان انجام ندهد و اجازه دهد خودشان با تقلا و کوشش از گودال بیرون بیایند.

شاید برایتان مفید باشد: ذهن نامحدود | معرفی کتاب

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *