خرده تدریس، آموزه هایی از علم یادگیری | معرفی کتاب

 نام کتاب: خرده تدریس، آموزه هایی از علم یادگیری

نویسنده: جیمز ام. لنگ

مترجم: زینب غفرانی جهرمی

ناشر: آگاه

تاریخ چاپ نسخه ی اصلی: ۲۰۱۶

تاریخ چاپ نسخه ی ترجمه شده: ۱۴۰۱

تعداد صفحات: ۲۲۸

 

داستان من و کتاب

حتما شما هم به عنوان معلم دوست دارید یک تدریس عالی داشته باشید، پس ابتدا باید یک مدرس عالی شوید. اما تبدیل شدن به یک مدرس درجه یک، کار یک شب و دو شب نیست و راه درازی پیش رو است. شاید ایجاد تغییری بزرگ در نحوه ­ی تدریسمان مثل سنگ بزرگی باشد و سنگ بزرگ هم نشانه ­ی نزدن است. پس بهتر است این سنگ بزرگ را به قطعاتی ریزتر و خرده سنگ هایی تبدیل کنیم تا به تدریج بتوانیم سنگ بزرگ را هل دهیم. اسم این کتاب هم خرده تدریس است. چیزی که توجه من را نسبت به این کتاب جلب کرد، سخن نویسنده در مقدمه ی کتاب بود.

پیشرفت اساسی در آموزش از طریق تغییرات تدریجی ممکن است، همانگونه که برنده شدن در مسابقات قهرمانی بیسبال از طریق دویدن به گوشه ها و ضربه های هوایی اوت شده ای ممکن بود که موجب پیش روی دوندگان می شد.

_ از کتاب

آقای جیمز ام لنگ، پیشنهاداتی کوچک برای تدریس مطرح می کند که به بیان او می تواند به تدریج به تغییراتی بزرگ در کلاس منجر می شود. برای اجرای این راهکارها لازم نیست معلم تا اتمام کتاب یا یک دوره یا بازه ای طولانی مدت صبر کند، بلکه از همین فردا می تواند سر کلاس آن را پیاده کند. نویسنده ی کتاب، استاد دانشگاه است و ابتدا گمان می کردم صحبت های او چندان به کار معلم مدرسه نمی آید اما پس از خوانش کتاب به این نتیجه رسیدم که بسیاری از مطالب علی رغم اینکه معلم باشید یا استاد دانشگاه مفید و کاربردی است.

یک فعالیت یا یک تغییر در کلاس درس را انتخاب کنید و بقیه ی نیم سال به آن متعهد بمانید. به فعالیت های جدیدتان زمان کافی برای به بار نشستن بدهید؛ هیچ کاری با یک بار دقیقا همانطور پیش نمی رود که انتظار داریم.

_ از کتاب

این کتاب سه بخش دارد: دانش، درک مطلب و الهام.

در بخش دانش سوالی مطرح شد که مدت ها به آن فکر می کردم: «چرا باید دانشجویان (دانش آموزان) اطلاعات را به خاطر بسپارند درحالی که همه ی دنیا با فشردن یک دکمه در اختیارشان است؟» (اشاره به اینترنت و گوشی های هوشمند)

پاسخ کتاب این است: «یکی از نخستین و مهم ترین وظایف ما در نقش استاد کمک به دانشجویان برای ایجاد مجموعه ای جامع از اطلاعات در رشته ی تحصیلی مان است – بدون این کار به طرز چشمگیری مانع قابلیت دانشجویان برای شرکت در فعالیت های شناختی مانند تفکر و ارزیابی و ابداع می شویم. همانگونه که روانشناس شناختی، دانیل ویلینگهام، معتقد است، نمی توانید خلاقانه درباره اطلاعات فکر کنید، مگر اینکه اطلاعاتی را در ذهنتان داشته باشید تا درباره اش بیندیشید. او توضیح می دهد که “پژوهش های علوم شناختی توضیح نشان می دهد انواع مهارت هایی که استادان از دانشجویان خود می خواهند، مانند توانایی تجزیه و تحلیل و تفکر انتقادی، به دانش واقعی وسیعی نیاز دارد”. »

در بخش درک مطلب، موضوع جالبی مطرح شد به نام تمرین. آقای جیمز ام لنگ یک روز از شاگردانش خواست تا موضوعی دلخواه و مرتبط به درسشان را انتخاب کنند و سر کلاس ارائه دهند. نتیجه از نظر او افتضاح بود. هیچکدام از دانشجویان نتوانستند ارائه ای اصولی داشته باشند. یکی خیلی رسمی و خشک صحبت می کرد و دیگری بسیار خودمانی. یکی پاورپوینتش پر از نوشته بود و دیگری از روی پاورپوینت همه ی مطالب را می خواند. همین مسئله باعث شد او به این نتیجه برسد: «برای هر مهارت شناختی که می خواهید به دانشجویان (دانش آموزان) بیاموزید و قرار است ارزشیابی شود، آن ها باید فرصت تمرین کردن در کلاس را داشته باشند.»

بخش آخر کتاب که درباره ی الهام بود که از همه بیشتر دوستش داشتم. آقای نویسنده درباره ی سه موضوع انگیزش، رشد و گسترش صحبت کرد. او در بحث انگیزش می گوید آنچه بیش از همه به دانشجویان (دانش آموزان) انگیزه می بخشد تا در مسیر یادگیری ثابت قدم بمانند و فعالیت های دانشگاهی (مدرسه ای) خود را انجام دهند، انگیزه ای خودمحور مثل تمایل به داشتن شغل عالی یا افزایش دانش و توانایی نیست بلکه انگیزه ای کمالگرایانه مثل تمایل به کمک به سایر افراد و ایجاد تغییری مثبت در جهان است.

این کتاب برای چه کسانی مفید است؟

این کتاب گرچه از زبان استاد دانشگاه است و در رابطه با دانشجویان نوشته شده اما برای معلمان هم کاربردی است و مطالبی جامع برای هر دو گروه دارد. اگر دوست دارید که با تغییرات خرد و کوچک اما مستمر و تدریجی، در بلند مدت به تغییری بزرگ در کلاستان دست پیدا کنید، این کتاب می تواند راهنمای خوبی در این مسیر برای شما باشد.

جذابیت های کتاب از نظر من

مواجهه ی اولیه ی من با این کتاب چندان شیرین و لذت بخش نبود. ابتدا گمان می کردم کتابی خشک و دشوار باشد که بیشتر مطالب دانشگاهی را پوشش می دهد اما هر چه جلوتر رفتم به مطالب جالبی برخوردم که نظرم را تغییر داد. بعضی مطالب در تضاد با اندیشه های قبلی ام بود و همین فرایند خواندن را برایم لذت بخش می کرد. بخش آخر که درباره ی الهام بود آنقدر برایم شیرین بود که باعث شد رضایتم را کاملا جلب کند. درنهایت هر کتابی پستی و بلندی خودش را دارد. به گمانم در مواجهه با هر کدام از آن ها باید آنچه به کارت می آید را برداری و بقیه را کنار بگذاری، سپس به مسیرت ادامه بدهی.

پاراگراف برتر من

به نظر می رسید دانش آموزانی که به دلیل هوششان تحسین شده بودند یاد می گرفتند که عملکردشان بازتاب توانایی آنان است و بنابراین عملکرد ضعیف را به توانایی کم نسبت می دادند. از طرف دیگر، دانش آموزانی که به دلیل سخت کوشی تحسین شده بودند چندان تمایل نداشتند هوششان را براساس عملکردشان در مسائل بسنجند.

_ از کتاب

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *