کاش معلمم می دانست | معرفی کتاب

 نام کتاب: کاش معلمم می دانست

نویسنده: کایل شوارتز

مترجم: حمیده عرب نژاد

ناشر: میلکان

تاریخ چاپ نسخه ی اصلی: ۲۰۱۶

تاریخ چاپ نسخه ی ترجمه شده: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۲۴۵

 

کاش معلمم می دانست من عاشق خانواده ­ام هستم.

کاش معلمم می دانست برای انجام تکالیفم خیلی وقت ندارم.

کاش معلمم می دانست پدرم دوجا کار می کند و من او را نمی بینم.

کاش معلمم می دانست زمان زیادی نشستن باعث می شود پاهایم درد بگیرد.

کاش معلمم بداند من مبتلا به اختلال کم توجهی بیش فعالی هستم و با افراد دیگر فرق دارم.

کاش معلمم می دانست …

_ از کتاب

تا به حال فکر کرده اید دانش آموزان چه رازهایی دارند که ما از آن بی خبریم؟ دانش آموزان چه ناگفته هایی در سر دارند که دوست دارند ما آن ها را بدانیم؟ آیا برای فهمیدن این رازها و ناگفته ها تدبیری اندیشیده اید؟

اما قبل از همه ی این ها، ممکن است این سوال برایتان به وجود بیاید که اصلا چرا باید این جزئیات را درباره ی دانش آموزانمان بدانیم؟ 

خانم کایل شوارتز در قسمتی از کتاب می گوید:

«در مسیر رسیدن به معلمی موثر در مقطع سوم ابتدایی، داشتن دانش محتوایی و روش های آموزشی بسیار پیشرفته به تنهایی کفایت نمی کند. اگر قرار باشد تک تک استعدادهای علمی دانش آموزانم شکوفا شود، باید از موانع تحصیلی موجود بر سر راه آن ها مطلع باشم. وگرنه با پیش داوری های نسنجیده ام مانع شکوفایی استعداد و پیشرفت دانش آموزانم می شوم.»

او همچنین به عنوان یک معلم نگران بوده چه مسائلی درباره ی دانش آموزانش وجود دارد که از آن بی خبر است. بنابراین یک روز پای تخته عبارتی را می نویسد: «کاش معلمم می دانست که…..» و از شاگردانش می خواهد این عبارت را کامل کنند. 

همین ایده باعث شد معلمان زیادی از سراسر دنیا این روش را در کلاس خود اجرا کنند و یافته های خود را با دیگران در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارند.

این ایده ی اصلی نگارش این کتاب است. خانم شوارتز با کشف این رازها، برخی چالش ها و مشکلات دانش آموزان را شناسایی کرده و در هر فصل به یکی از این چالش ها پرداخته و راهکارهایی هم ارائه داده است. چالش هایی نظیر جا به جایی دانش آموزان وسط سال تحصیلی، تاثیر فقر، مشکلات خانوادگی، سوءاستفاده های عاطفی، جسمی و جنسی بر روی یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان.

سفری به درون کتاب

معمولا ما برای شروع سال تحصیلی برنامه ای برای خوشامدگویی از دانش آموزان و در پایان سال تحصیلی برنامه ای برای بدرقه کردن آن ها داریم. اما اگر وسط سال تحصیلی فرد جدیدی به کلاس ما ملحق شود یا عضوی از کلاسمان، مدرسه را ترک کند، چه؟ برنامه ای برای خوشامدگویی و خداحافظی از این دانش آموزان داریم؟

خانم شوارتز می گوید برای مواجهه با این دانش آموزان هم باید از قبل آماده باشیم و مقدماتی را فراهم کنیم.

معمولا انتظار دارم، در یک سال تحصیلی، حدود پنج شش دانش آموز جدید وارد کلاسم شوند. به خاطر همین، بسته های خوشامدگویی را تهیه می کنم. این کار زمان و تلاش زیادی نمی خواهد، چون آن ها را در ابتدای سال آماده می کنم، آن هم زمانی که مشغول مهیا و برپا کردن کلاسم هستم. همان طور که برای روز اول مدرسه آماده می شوم، لوازم اضافی و ضروری را برای دانش آموزان جدید احتمالی کنار می گذارم.

_ از کتاب

حتما از موانعی که بر سر راهتان در کلاس است، باخبر هستید مثل دانش آموزی که به دلیل وضعیت بد مالی خوب غذا نمی خورد و همیشه گرسنه است یا دانش آموزی که توان خرید و تهیه همه ی ابزار آموزشی را ندارد و به همین دلیل، انگیزه ی کافی برای یاد گرفتن هم ندارد. خانم شوارتز توصیه می کند به جای تمرکز بر روی موانع، به منابعی که دانش آموزان همراه خود سر کلاس می آورند، توجه کنیم مثل شادی، انرژی و کنجکاوی.

همه ی دانش آموزان صفات و استعدادهای خوب و مثبتی را همراه خود به کلاس می آورند. دانش آموزان فقیر هم از این قاعده مستثنی نیستند.

_ از کتاب

در طی سال ها، ساختار خانواده ها تغییر کرده است. همه ی دانش آموزان در کنار پدر و مادر خود زندگی نمی کنند. خانم شوارتز می گوید بهتر است از کلمه ی خانواده به جای صرفا پدر و مادر استفاده کنیم تا انواع مختلف خانواده را شامل شود.

ایجاد فضائی در کلاس که نه تنها پذیرای خانواده ها باشد بلکه کاملا هر تعریفی از خانواده را شامل شود به دانش آموزان کمک می کند احساس کنند ارزشمندند و حمایت می شوند.

_ از کتاب

این کتاب برای چه کسانی مفید است؟

برای همه ی معلمان، دانشجومعلمان و علاقه مندان به حوزه ی آموزش که دغدغه ی کلاسداری دارند و با چالش های کلاسی مواجه هستند. این کتاب در این زمینه می ­تواند راهنمای خوبی باشد.

جذابیت کتاب از نظر من

به نظر من این کتاب، آن دسته از چالش های کلاسی را به تصویر می کشد که اغلب از چشم معلم ­ها دور مانده اما به همان اندازه مهم هستند. در واقع این کتاب دریچه ی تازه ای به سوی کلاسداری و چالش های آن است.

پاراگراف برتر

«وقتی کودکی که تازه ملاقاتش کرده اید بی اختیار گریه می کند، چه می کنید؟

خم شدم و خودم را هم قد او کردم و درست به چشمانش نگاه کردم و گفتم: «می دونم سخته.» و برایش تعریف کردم که من هم در دوران ابتدایی چهار بار این را تجربه کردم و هر بار نگران دوست پیدا کردن بودم. به او گفتم که کلاس ما کلاس فوق العاده­ای است و بچه هایی مهربان داریم و کتاب های خیلی خوبی که می خوانیمشان. همچنین گفتم که کلاس ما خیلی شانس آورده که دانش آموزی مثل او دارد و این که ما در کلاس به احتیاج داریم. بعد شیر آبخوری را به او نشان دادم و گفتم هر وقت دلش خواست می تواند روی صندلی اش بنشیند؛ صندلی ای که در انتظار او بود.»

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *