در راهروی مدرسه قدم می زدم که معلم کلاس اول جلوی راهم سبز شد و از من خواست زنگ اول را به کلاس او بروم تا بتواند کارنامه ­های دانش ­آموزان را به دست اولیاءشان برساند. من هم قبول کردم.

سر کلاس سی جفت چشم، منتظر حرف یا عکس العملی از جانب من بودند. باتوجه به برخوردهایی که قبلا با آن­ها داشتم، می دانستم تمرکزشان به پنج دقیقه هم نمی­ رسد. پس باید آن­ ها را با یک فعالیت جذاب مشغول می کردم.

فوری به مغزم رجوع کردم تا ایده ­ای پیدا کنم که این یک ساعت بچه ­ها را سرگرم کند. ناگهان یاد قصه­ ای افتادم که از شاهنامه خوانده بودم و قرار بود زنگ آخر، آن را برای دانش ­آموزان کلاس پنجمی تعریف کنم. داستان زال و سیمرغ. همان داستان را به زبانی ساده و شیوا برای دانش آموزان کلاس اولی تعریف کردم و حالا نگاه آن­ ها به دهان من و کلماتی که از آن خارج می ­شد، خیره شده بود. وسط ­های داستان که حواس بعضی­ ها پرت می شد خصوصا آن­ها که بیش فعال بودند، نزدیکشان می­ رفتم و همانطور که داستان را تعریف می کردم با نگاهم و حرکت دستانم توجه شان را جلب می کردم.

داستان که تمام شد از بچه­ ها خواستم یک صحنه از داستان را به هر شکلی که در تصورشان هست نقاشی کنند. نتیجه از تصوراتم هم بهتر بود. جالب اینجا بود که دانش­ آموزان کلاس اولی بیشتر از پنجمی­  ها از داستان استقبال کردند. شاید داستانی که انتخاب کرده بودم برای آن­ ها شنیدنی و جذاب­تر بود.

کم کم به معجزه­ ی قصه­ گویی در کلاس پی بردم. همان لحظه بود که حسرت خوردم کاش داستان­ های بیشتری بلد بودم. کاش می توانستم از بین گزینه­ های مختلف، یک قصه را انتخاب کنم. فکر کن معلم کلاس پر از قصه باشد.

خیلی از داستان­ ها را می­ توان به مطالب درسی گره زد. تاثیر داستان در تدریس مثل تاثیر ادویه در غذاست. گویا داستان­ ها، تدریس ما را مزه­ دار و خوش­ طعم­ می­ کنند. برای همین تصمیم گرفتم هر روز یک داستان بخوانم. داستان­ هایی که برای بچه ­های ابتدایی جذاب و گیراست.

شما هم اگر دوست دارید معلم قصه ­گو باشید این شیوه را امتحان کنید. می ­توانید یک مجموعه داستان انتخاب کنید و هر روز یکی از داستان­ هایش را بخوانید. پیشنهاد می­ کنم هر داستانی را که تمام کردید موضوع کلی اش را در چند کلمه، ابتدای صفحه بنویسید تا با مراجعه ­ی دوباره، موضوع داستان یادتان بیاید.

از این پس من هم داستان­ هایی را که می خوانم با شما به اشتراک می­ گذارم و چند خط درباره­ ی هر کدام می نویسم.

۱۰ قصه از هزار و یک شب

با داستان های هزار و یک شب که آشنایی دارید؟ افسانه ­هایی به جا مانده از ایران قدیم، هند و سرزمین ­های عربی. موضوع بیشتر این قصه ­ها از زندگی مردم گرفته شده و نکات پندآموز و اخلاقی دارد.

نظر من درباره ی کتاب: بعضی از داستان ­هایش را خیلی دوست داشتم مثل شاهین و پادشاه، بچه ­شیر و آدمیزاد، دراج و لاک پشت ها. داستان ها مفاهیمی از جمله نتیجه ی فریب دادن دیگران، قضاوت عجولانه، دست کم گرفتن دیگران، انجام کار از روی بی فکری و بی توجهی به نعمت ­ها داشتند.

۱۰ قصه از کلیله و دمنه

کلیله و دمنه هم از آن دست کتاب هایی است که نامش برای همه ی ما آشناست. کتابی که در اصل هندی است و در زمان ساسانیان به ایران آورده شده است. داستان های این کتاب، مفاهیمی پندآموز دارد و بیشتر از زبان حیوانات گفته شده است.

نظر من درباره ی کتاب: بعضی از داستان هایش در ذهنم ماندگار شدند مثل مرد جهانگرد مار خط خطی، لاک پشتی در آسمان، ماهی خوار حیله گر ماهی های خوش باور، دوستی شیر و شتر. داستان ها مفاهیمی از جمله دوستی، اعتماد کردن، فریب خوردن و سزای عمل بد داشتند.

مجموعه داستان های پانچلو

مکس لوکیدو نویسنده و کشیش آمریکایی است. او یک مجموعه داستان ۶ جلدی دارد که در مورد پسری به نام پانچلو است. داستان هایی با عنوان تو بی نظیری، ای کاش بینی من هم سبز بود و … 

محتوای این داستان ها به احساس خود ارزشمندی، عدم پیروی کورکورانه از دیگران و … اشاره دارد. از آنجایی که مکس لوکیدو یک کشیش است، داستان ها درونمایه های مذهبی هم دارند.

این مجموعه داستان ها را هم به صورت چاپی می توانید تهیه کنید و هم به صورت الکترونیک از طاقچه یا فیدیبو بخوانید.