این متن یکی از وبینارهایی است که به تازگی برگزار کردم:
من دانشجومعلم رشتهی آموزش ابتدایی هستم و ترم آخر را میگذرانم. به نظرم بهترین درس این چهار سال تحصیلی، دورهی کارآموزی یا همان کارورزی است. قبل از آنکه معلم شویم سر کلاسهای مختلف میرویم و از دیگر معلمان یاد میگیریم. تنها قرار نیست از آنها نکات مثبت را بیاموزیم، گاهی نکتهای منفی در تدریس معلمها میبینیم و با خودمان عهد میبندیم خلافش را عمل کنیم. نقش یک کارورز شبیه دستیار معلم میماند و بسته به رابطهای که با معلم برقرار میکند دامنهی فعالیتش را گسترش میدهد.
من در یکی از دورههای کارورزی موقعیتی برایم پیش آمد تا جای یکی از معلمانی که یک روز در هفته سر کلاس نمیآمد به کلاسش بروم. کلاس پایهی پنجم یک مدرسه پسرانه. دو زنگ هنر را سر کلاسشان میرفتم. این موقعیت هم برایم هیجانانگیز بود و هم مضطربم میکرد چون برخوردهای اولم با بچهها در یک محیط واقعی بود. هر روزی که سر کلاس میرفتم با چالشی جدید روبهرو میشدم. برای مثال یک روز بچهها یادشان میرفت با خودشان وسیله بیاورند، به بهانههای مختلف از کلاس بیرون میرفتند یا روزی که قرار بود با گواش یا آبرنگ روی سنگ نقاشی بکشند وسط کلاس دوتا از بچهها از جایشان بلند شدند و با قلمو صورتهای همدیگر را رنگی کردند. وقتی همهمه میشد یکی از بچهها بلند میگفت ساکت باشید و بقیه بچهها پشت سرش فریاد میزدند ساکت باشید. درنتیجه کلاس روی هوا میرفت.
بهحتم با تعریفهایی که کردم شما هم یاد خاطراتتان افتادید ولی اینها واقعیتهایی هستند که سر کلاس اتفاق میافتد. اگر هم تعداد دانشآموزها در یک کلاس زیاد باشد کنترل کلاس به مراتب سختتر میشود. برای همین ما معلمها یک وحشت خاصی از بینظمی داریم. برای مثال تا صدای صحبت یکی از دانشآموزان با بغلدستیاش را میشنویم سریع تذکر میدهیم یا نگران هستیم به یکی از دانشآموزان اجازه بدهیم برای آب خوردن، رفتن به سرویس بهداشتی یا اندکی هواخوری بیرون برود و بعد با تعداد زیادی از درخواستها برای بیرون رفتن مواجه شویم. سر کلاس بقیهی معلمها هم، اغلب با ترس و نگرانی آنها دربارهی بینظمی روبهرو میشدم. برای همین معلمها بهظاهر دانشآموزان را محدود میکنند تا از بینظمی در کلاس جلوگیری کنند. البته خود دانشآموزان هم از این بینظمی شاکی میشوند و احساس میکنند در یک محیط بیقانون نمیتوانند نهایت لذت را ببرند یا از فضای کلاس استفاده کنند.
هرچند به نظرم هر نوع بینظمی یا همهمه مانع یادگیری در کلاس درس نیست. از اینرو بهتر است بینظمی را به دو دسته تقسیم کنیم. بینظمیهایی که باعث دور شدن از یادگیری میشوند و بینظمیهایی که باعث بهبود یادگیری در شاگردان میشوند. برای مثال وقتی که میخواهیم در کلاس صحبت کنیم و بچهها سروصدا میکنند و کسی گوش نمیدهد، این بینظمی هیچ کمکی به ما یا دانشآموزان نمیکند. برعکس هنگامی که شاگردان کارگروهی انجام میدهند سروصدا کردن امری طبیعی است. همانطور که قبلا اشاره کردم یک روز بچهها درحال نقاشی کشیدن روی سنگ بودند و به شکل گروهی از وسایل همدیگر استفاده میکردند. با هم مشغول صحبت بودند و گاهی میخندیدند. با اینکه در کلاس سروصدا بود اما این همهمهها نشان از فعال بودن شاگردان در کلاس و درگیر شدن آنها با موضوع یادگیری بود. بهیقین ما با دستهی دوم کاری نداریم. از این به بعد راجع به دستهی اول حرف میزنیم. کم کم بینظمیهای کلاس از نوع اول مرا به این نتیجه رساند که اگر از همان ابتدا در کلاس قانون تعیین میکردم درگیر خیلی از مسائل نمیشدم. اما تعیین قانون کلاسی چه فایدهای دارد؟
به نظر من چند فایدهی مهم دارد از قبیل:
کلاستان را بهتر مدیریت میکنید.
لازم نیست موارد بدیهی را پیوسته تکرار کنید.
تکلیف دانشآموز را مشخص میکنید و او را از سردرگمی درمیآورید.
به کلاستان ثبات میبخشید.
البته نباید توقع داشت بعد از تعیین قوانین، کلاسمان سراسر منظم و آراسته شود اما بیگمان این کار کمک میکند کلاس منظمتری داشته باشیم.
کلاس را مثل یک دوچرخه تصور کنید. برای اینکه دوچرخه حرکت کند باید اجزا و چرخدندههای آن با هم همکاری کنند. حرکت یک کلاس در جهت درست هم وابسته به عوامل زیادی است. نوع ارتباط ما با دانشآموز، نحوهی تدریس، نوع پوشش و مواردی از این دست در میزان موفقیت ما برای برقراری نظم در کلاس تاثیر میگذارد.
اگر دقت کنید بیشتر مطالبی که در مورد قوانین کلاسی وجود دارد یک لیست پیشنهادی از مجموعه قوانینی است که میتوانید برای کلاستان انتخاب کنید اما من نمیخواهم بگویم چه قوانینی برای کلاستان برگزینید، فقط نکاتی را خواهم گفت که در تعیین قوانین کلاسی به شما کمک میکند. در نهایت این شما هستید که به همراه شاگردانتان برای کلاستان قانون میگذارید.
نکتهی اول: قانون کلاسی به معنای محدودیت نیست.
قرار نیست قوانین دست و پای دانشآموزان را ببندد بلکه قرار است چارچوبی برای کلاس ما بسازد تا فرصت تعامل بهتر میان اعضای کلاس پدید آید. قوانین جامعه را در نظر بگیرید، همانقدر که برای اعضای جامعه محدودکننده هستند فرصتهایی را فراهم میآورند. ایستادن ماشینها پشت چراغ قرمز باعث توقفشان میشود و به ظاهر یک محدودیت به حساب میآید اما از تصادف و بینظمی در خیابانها جلوگیری میکند.
نکتهی دوم: هر کلاسی قوانین خودش را میطلبد.
هر سال با دانشآموزان جدیدی رو به رو میشویم. لازم نیست همان قوانینی که برای سال گذشته برگزیدیم را برای امسال هم در نظر بگیریم. مثلا دانشآموزان سال گذشته وقتی کسی صحبت میکرد وسط حرف او میپریدند، بنابراین قانون گذاشتید که موقع صحبت کردن دیگران فقط گوش دهند. برعکس دانشآموزان امسال زیاد وسط حرف هم نمیپرند و اغلب گوش میدهند. پس قوانین دیگری را میتوانید در نظر بگیرید.
نکتهی سوم: قوانین را خود دانشآموزان انتخاب کنند.
بعضی معلمها قبل از شروع سال تحصیلی بنری درست میکنند که روی آن قوانین کلاس نوشته شده و همان روز اول آن را به کلاس میبرند. این کار درست نیست چون تا زمانی که دانشآموزان شما با قوانین موافق نباشند یا آن را ناعادلانه بدانند به آن عمل نخواهند کرد. چه زمانی به قوانین عمل میکنند؟ زمانی که خودشان در انتخاب آن شریک باشند. مرضیه پنجو در کتاب راهنمای افزایش هوش هیجانی دانشآموزان به این نکته اشاره میکند که مشارکت دانشآموزان در انتخاب قوانین باعث میشود آنها نسبت به آنچه در کلاس میگذرد حس مالکیت پیدا کنند؛ درنتیجه احساس مسئولیتپذیری در آنها افزایش مییابد.
نکتهی چهارم: تعداد قوانین مناسب باشد.
این بدیهی هست که قوانین زیاد باعث فراموشی و سردرگمی شاگردان میشود. از طرفی قوانین کم هم ما را به نتیجهی مطلوب نمیرساند. برای مثال کلاس ما میتواند سه یا پنج قانون داشته باشد. بستگی به سن دانشآموزان و شرایط کلاسمان دارد. بهتر است قوانینی را انتخاب کنیم که درحقیقت مهم هستند و به بهتر شدن محیط یادگیری کمک میکنند.
نکتهی پنجم: قوانین را واضح و دقیق بیان کنید.
قوانینی مثل در کلاس دانشآموز خوبی باشید یا نظافت را رعایت کنید خیلی کلی به نظر میرسند و ممکن است دانشآموز دقیق متوجه نشود که ما چه انتظاری از او داریم یا چه وظیفهای دارد. بنابراین قوانین را واضح، روشن و دقیق بیان کنید. مثلا هنگامی که دیگران صحبت میکنند فقط گوش دهید یا زبالههایتان را در سطل زباله بیاندازید. همچنین بهتر است قوانین را به شکل مثبت بیان کنید. یعنی به جای آنکه بگویید هنگامی که دیگران صحبت میکنند حرف نزنید، بگویید هنگامی که دیگران درحال صحبت هستند فقط گوش دهید.
نکتهی ششم: پیامد را جایگزین تنبیه کنید.
در کتاب به بچهها گفتن از بچهها شنیدن اثر ادل فابر و الین مازلیش آمده، تنبیه بیاثرترین روش تأدیب است و باعث حواسپرتی میشود. به جای آنکه کودک به اصلاح عمل خود بیاندیشد و احساس پشیمانی کند در دام انتقامهای خیالی خواهد افتاد. برخلاف تصورمان با تنبیه، کودک را از روند درونی مواجهه با اعمال بدش محروم میکنیم.
فرق تنبیه با پیامد چیست؟
پیامد متناسب با کار نادرست است اما تنبیه متناسب با کار نادرست نیست. به عبارت دیگر پیامد عادلانه است اما تنبیه ناعادلانه.
برای مثال، یکی از قوانین کلاس ما این است که زبالههای خود را درون سطل آشغال بیاندازیم، نه زیر نیمکت یا روی زمین. بنابراین پیامد زباله ریختن روی زمین، جمع کردن آن است، نه بیرون رفتن دانشآموز از کلاس یا انجام تکالیف اضافه.
نکتهی هفتم: برخورد قاطعانه داشته باشید.
برخورد ما لازم نیست گاهی خشن و گاهی مهربان باشد. برخورد ما بهتر است مهربان و درعینحال قاطع باشد. بدیهی است اگر قوانینی برمیگزینیم پیامدی هم برای آن در نظر بگیریم و اگر کسی به قوانین عمل نکرد کاری کنیم تا با پیامد طبیعی آن مواجه شود. یک خرده جدیت لازم است چون تا زمانی که ما قوانین را جدی نگیریم شاگردان هم جدی نخواهند گرفت.
نکتهی هشتم: شخصیت دانشآموز را تخریب نکنید.
ممکن است بعضی از دانشآموزان با وجودی که قوانین توسط خودشان انتخاب شده به آن عمل نکنند. اگر چنین اتفاقی افتاد شخصیت دانشآموز را زیر سوال نبریم بلکه کارش را نادرست بنامیم. برای مثال اگر دانشآموزی زبالههایش را در کلاس میریزد، نگوییم تو همیشه باعث ایجاد بینظمی در کلاس میشوی. به او بگوییم تو دانشآموز خوبی هستی. میتوانیم به رفتارهای خوب او اشاره کنیم، اما این رفتار تو (آشغال ریختن) کار درستی نیست. قانون کلاس ما این است که هر کس آشغال بریزد مسئولیت جمع کردن آن بر عهدهی خودش است.
نکتهی نهم: زمانی که دانشآموزان به قوانین عمل میکنند آنها را تشویق کنید.
فقط دانشآموزانی را نبینیم که به قوانین عمل نمیکنند بلکه شاگردانی که زیر میزهایشان تمیز است یا روی زمین آشغال نمیریزند را هم تشویق کنیم. با تمرکز بر کارهای شایسته توجه بچهها را جلب میکنیم.
نکتهی دهم: خودمان هم به عنوان معلم به قوانین کلاس پایبند باشیم.
مسخره است دانشآموزان را به دلیل عدم پایبندی به قوانین سرزنش کنیم اما خودمان را چون معلم هستیم آزاد بگذاریم. برای مثال اگر از دانشآموزان توقع داریم میزشان تمیز باشد باید میز خودمان را هم تمیز نگهداریم. اگر از دانشآموزان میخواهیم در کلاس فریاد نزنند باید خودمان هم فریاد نزنیم. معلمی از تجربیات خودش میگوید: «ممکن است دانشآموزان به حرف شما گوش ندهند اما از رفتار شما تقلید میکنند. یک روز سر کلاس، دانشآموزان بلند سروصدا میکردند. در نهایت از کوره در رفتم و فریاد زدم ساکت باشید! یکی از دانشآموزان به من گفت آقا شما فریاد میزنید که ما فریاد نزنیم؟»
نکتهی پایانی: در پایان یک پیشنهاد به شما میدهم که میتواند فرایند انتخاب قوانین کلاسی را برای دانشآموزانتان شیرین کند. میتوانیم بعد از تعیین قوانین از شاگردان بخواهیم روی یک برگه یا مقوا همگی امضا کنند. بدین معنا که باید نسبت به قوانین متعهد باشند و به آن عمل کنند. به جای امضا کردن میتوانیم از روشهای خلاقانهتر استفاده کنیم مثل اثر انگشت زدن یا کف دستشان را رنگی کنند و روی مقوا بزنند. فرایند انجام این کار میتواند برای بچهها جالب و هیجانانگیز باشد که با مشارکت هم به چنین دستاوردی رسیدند. این برگه را میتوانیم در کلاس جلوی چشمانشان بچسبانیم تا همیشه آن را ببینند.
یک پاسخ
ممنون از شما عالی بود
بیشتر معلم ها یک لیست بلند برای قوانین آماده می کنند .
, عقیده دارند باید قوانین را به کلاس درس بزنیم و هر وقت بجه ها سر و صدا کردند به آن اشاره کنید