نام کتاب: توتوچان دخترکی آن سوی پنجره
نویسنده: تتسوکو کورویاناگی
مترجم: سیمین محسنی
ناشر: نشر نی
تاریخ چاپ نسخه ی ترجمه شده: ۱۳۹۳
تعداد صفحات: ۱۹۴
داستان من و کتاب
کاش من هم در مدرسهای درس میخواندم که اولویت آن تمام کردن کتابهای درسی نبود.
کاش در مدرسهای درس میخواندم که به من مهارتهای زندگی میآموخت.
کاش در مدرسهای درس میخواندم که حق انتخاب داشتم و میتوانستم روزم را با درسی که دوست دارم آغاز کنم.
کاش در مدرسهای درس میخواندم که موسیقی و هنر در آن جایگاه داشت.
کاش در مدرسهای درس میخواندم که همهی کارکنان مدرسه از معلم گرفته تا معاون و مدیر با دانشآموزان دوست بودند.
کاش در مدرسهای درس میخواندم که ارزش مرا با نمره نمیسنجید.
کاش…
اگر شما هم با یادآوری خاطراتتان در مدرسه از این ای کاشها با خودتان میگویید، کتاب توتوچان را بخوانید. در این کتاب، مدرسهی رویاهایمان در کودکی به تصویر کشیده شده است.
توتوچان دختر بازیگوش و سرزنده ای است که به دلیل شیطنت هایش برچسب دانش آموز بد به او می زنند. او از مدرسه ی قبلی اخراج شده و وارد مدرسه ای جدید می شود که مدیر آن آقای کوبایاشی است. آقای مدیر با شیوه ای نوین مدرسه را اداره می کند و توتوچان شیفته ی این مدرسه می شود.
آقای کوبایاشی بچه ها را بسیار دوست دارد و هیچ یک از آنها را بد نمی نامد.
همانطور که در بخشی از کتاب می خوانیم:
آنچه مدیر مدرسه دوست داشت توتو چان درک کند، چیزی شبیه این بود ممکن است بعضی از مردم فکر کنند تو از برخی جنبه ها دختر خوبی نیستی اما شخصیت واقعی تو بد نیست شخصیت تو خیلی خوب است و من از آن آگاهم. افسوس که توتو چان سال ها بعد معنی واقعی حرف او را فهمید. با این حال ممکن است توتو چان معنی واقعی حرفی را که مدیر مدرسه می زد، در آن هنگام نفهمیده باشد اما مسلما مدیر توانسته بود اعتماد به نفس «دختر خوب بودن را در وجود توتو چان القا کند» حتی وقتی که توتو چان برای انجام دادن کار نادرستی با خودش دست به گریبان بود، کلمات مدیر در گوشش زنگ می زد بسیاری اوقات وقتی حرکت نادرستی را از خودش می دید به خود می گفت ای داد و بیداد باز هم از دستم در رفت! آقای کوبایاشی در همه مدتی که توتو چان به مدرسه توموئه می رفت به گفتن این حرف ادامه می داد و کلمات او چنان اهمیتی داشتند که احتمالاً شکل دادن راه آینده زندگی توتو چان تعیین کننده بودند :«می دانی توتو چان تو واقعا دختر خوبی هستی!» |
توتوچان به ما میآموزد که دانشآموزان را به خاطر ضعفهایشان تحقیر نکنیم، بلکه بر روی نقاط قوت آنها تمرکز کنیم. چه بسا همین نقاط ضعف در موقعیت دیگر به نقاط قوت تبدیل شوند.
در روز ورزش، اتفاق حیرتانگیزی افتاد. تاکاهاشی که کوتاهترین دست و پا را بین همهی دانشآموزان مدرسه داشت، در همهی رشتههای ورزشی نفر اول شد. باورنکردنی بود. درحالی که دیگران در لولههای پارچهای سرگردان بودند و دست و پا میزدند، تاکاهاشی در چشم بههم زدنی از آن خارج شد، در حالی که دیگران تازه سر خود را از لای پلههای نردبان رد کرده بودند، او از آن خارج شده و چند متر دورتر در حال دویدن بود. هنگام بالا و پایین رفتن از پلههای سالن اجتماعات نیز تا دیگران به خود بجنبند، تاکاهاشی با پاهایی کوتاه، که مانند پیستون بالا و پایین میرفتند، به بالای پلهها رسیده بود و مانند حرکات شخصی که فیلم حرکتش را با سرعت بیشتر نمایش دهند، به پایین پلهها میدوید. همه گفتند: ” باید تلاش کنیم و از تاکاهاشی جلو بزنیم.” |
و در آخر توتوچان به ما می گوید مدرسه فقط محفلی برای یادگیری نیست بلکه می تواند جایی برای لذت بردن هم باشد و ما را با اتفاقات تازه، شگفت زده کند.
توتو چان، در مدرسه توموئه گاکوئن هر روز با پدیده غیرمنتظره ای رو به رو می شد، آنقدر برای رفتن به مدرسه که به خانه برمی گشت، یک ریز حرف می زد و آنچه را در مدرسه دیده بود، برای مادر، پدر و سگشان، راکی، تعریف می کرد. سرانجام مادرش میگفت: “دیگر حرف زدن بس است عزیزم. حالا ساکت باش و عصرانه ات را بخور.” حتی هنگامی که توتوچان در مدرسه جدید جا افتاده و به آن عادت کرده بود باز هم هر روز هزاران موضوع جدید برای صحبت کردن درباره مدرسه داشت. |
این کتاب به چه کسانی کمک می کند؟
این کتاب برای هر کسی که اندک ارتباطی با مدرسه دارد مفید است. نکات تربیتی بسیاری برای معلم، معاون، مدیر، والدین و … دارد. از طرفی این کتاب یک داستان واقعی را روایت می کند و اتفاقی نشدنی نیست. برای هر کسی که دنبال ایده های تازه در آموزش می گردد می تواند جالب باشد. مهم تر از همه، کتابی امیدوارکننده است و به کسانی در جریان تعیلم و تربیت هستند انگیزه می بخشد.
یافته های من از کتاب
• تجربهی خواندن کتاب توتوچان برای من لذتبخش بود. دوباره به دوران کودکی بازگشتم و همه چیز را از نگاه توتوچان دیدم و تجربه کردم.
• من با خواندن این کتاب دریافتم میتوان در عصری زندگی کرد که آدمها به امر تربیت توجه چندانی نکنند، با این حال کسانی هستند که اهمیت آن را میفهمند و در برداشتن قدمهای جدید پیشگام میشوند.
• این کتاب قبل از جنگ جهانی نوشته شده است. آن زمان ژاپن به خاطر پیشرفتش در آموزش و پرورش زبانزد نبود اما آقای کوبایاشی زمانی که همه به شیوهی سنتی تدریس میکردند، با روشی جدید مدرسه را اداره میکرد.
• کتاب توتوچان نکات آموزندهی زیادی برای آموزش و پرورش ما دارد. هر چند روشهای زیادی برای تعلیم و تربیت وجود دارد و شاید همهی روشهایی که آقای کوبایاشی به کار میگرفت به درد مدارس و کلاس درس ما نخورند اما قطعا خواندن این کتاب برای معلمان، مدیران و کارگذاران تعلیم و تربیت انگیزهبخش و سودمند است.
• بعضی از نکات کتاب به درد همهی ما فارغ از اینکه کجا زندگی میکنیم و آموزش میدهیم میخورد. مثلا اجازهی حق اظهار نظر به کودک در مدرسه و کلاس درس، شنیدن حرفها و نظرات دانشآموزان، دیدن نقاط مثبت و توانمندی بچهها و موارد دیگر.
• این کتاب برای والدین هم مفید است. بسیاری از والدین به شیوهی سنتی در مدارس درس خواندند. بنابراین تصور آنها از مدرسه و کلاس درس، اغلب به همان شیوهی گذشته است. خواندن این کتاب به آنها یاد آور میشود که چیزهای مهمتری هم از نمره، امتحان و کتاب درسی وجود دارد که به آن میبایست توجه کرد.
• متاسفانه چون در کشور ما آموزش و پرورش در اولویت نیست، موارد زیادی وجود دارد که در امر تعلیم و تربیت از آن غفلت میشود. مثلا به دانشآموز بیشفعال به دلیل شیطنت و بینظمی در کلاس، برچسب دانشآموز بد زده میشود. والدی که این کتاب را میخواند آگاه میشود که خیلی از این برچسبها بیپایه و اساس هستند و نباید فرزندش را به خاطر آن آزرده سازد.
• کتاب توتوچان مثل یک زنگ هشدار میماند و خواندن آن باعث میشود خیلی از چیزهایی که نمیدانستیم یا فراموش کردهایم را به یادمان بیاورد. بنابراین تا جایی که میتوانیم از آن درس بگیریم و به شیوهی خودمان در کلاس درس اجرا کنیم.
• توتوچان حالت داستانی دارد و مثل بعضی کتابهای غیر داستانی کسلکننده نیست. در نتیجه میتوان به راحتی با آن ارتباط برقرار کرد و از خواندن آن لذت برد.
آخرین دیدگاهها