می خوای چی کاره بشی؟

 

کتابی که این اواخر در زمینه­ ی توسعه­ ی فردی می­ خوانم، عنوانش “کاش وقتی بیست ساله بودم می ­دانستم” است. بخشی از این کتاب برایم جالب بود که در ادامه با هم می خوانیم:

ناتان پس از بررسی انواع گزینه ­های مختلف، مسیر شغلی خود را انتخاب کرد؛ اما بسیاری از ما را تشویق می ­کنند که خیلی زودتر برنامه­ ی آینده­ ی خود را مشخص کنیم. مردم عاشق این هستند که از بچه­ ها بپرسند: “دوست داری وقتی بزرگ شدی چی کاره بشی؟” این باعث می­ شود بچه­ ها مجبور شوند اهدافشان را از پیش مشخص کنند، حداقل در ذهنشان؛ خیلی پیش از اینکه انواع گسترده ­ای از فرصت­ ها پیش رویشان قرار گیرد. ما نیز معمولا خودمان را در کارهایی مجسم می­ کنیم که می­ بینیم دیگران دارند در محیط پیرامون­مان انجام می ­دهند. این کار واقعا دید بسیار محدودی برای توجه به دنیای امکانات و فرصت هاست. همچنین حدس می­ زنم شما هم مثل من به شدت تحت­ تاثیر افراد دور و بر خودتان هستید که دوست دارند به شما بگویند به نظرشان بهتر است چه کاری انجام دهید. کاملا به خاطر دارم که یکی از معلمان من می­ گفت: “تو واقعا درس علومت خوبه. باید پرستار بشی.” توصیه­ ی خوبی بود؛ اما این تنها یکی از تقریبا بی­ نهایت چیزهایی است که کسی با استعداد علوم می ­تواند انجام دهد.

بعد از خواندن این قسمت با خودم گفتم چقدر این کلمات به گوشم آشنا هستند. بارها و بارها این جملات را یا خودم شنیده ­ام یا دیگران از صندوق خاطراتشان برایم بازگو کرده ­اند. از همان کلاس اول ابتدایی یا نه حتی قبل­ تر از آن، همه می خواستند استعداد نهفته­ ی ما را کشف کنند و وجودمان را بشکافند بلکه به استعداد درخورتوجهی دست پیدا کنند؛ و فکر می­ کنم احتمالا خیلی از ما با چهر­ه­ ای مبهوت و سردرگم به کسی که این سوال را از ما پرسیده بود زل می­ زدیم و چیزی نمی گفتیم یا براساس خیالاتمان یک چیزی می پراندیم. پاسخ به این سوال­ ها را دقیقا باید زمانی می­ دادیم که بسیاری از حرفه ها و زمینه ها را نیازموده ایم.

از این که بگذریم، این بخش از کتاب مرا یاد کتاب دیگری انداخت که چند وقت پیش آن را خوانده ام با عنوان وسعت یا عمق. کتاب بی ­نظیری که درباره ی ارزش کسب مهارت­ ها و تجربه­ های گوناگون سخن می ­گوید تا قبل از هر چیز خودمان و علایقمان را بهتر بشناسیم؛ سپس حوزه تخصصی مان را انتخاب کنیم.

در ادامه پاره ­ای از این کتاب را با هم می خوانیم:

روان شناسان راه های متنوعی برای دستیابی به قله های موفقیت برشمرده اند، اما رایج ترین آن ها گذراندن دوره تجربه اندوزی است؛ همراه با ساختاریافتگی اندک و تعدادی درس و تجربه طیف وسیعی از سازها و فعالیت های مختلف، و تازه پس از آن محدود کردن تمرکز و افزایش ساختارمندی و حجم تمرینات. (این قسمت از کتاب درباره ی نوازندگان می گوید اما بحث اصلی آن تجربه اندوزی در زمینه های مختلف است.)

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *